عادل پرس
* در سال 53 به دنیا آمده است.
*فرزند بزرگ خانواده است، یک خواهر و یک بردار دارد، برادرش هم دانشجوی دانشگاه صنعتی شریف است.
*پدر و مادرش هر دو تحصیلکرده هستند.
*عادل با اینکه تهران به دنیا آمده است، اما اصلیت پدری اش کرمانی است.
*بچه خیابان گیشا تهران بود، در زمان نوجوانی، با بچه محل هایش فوتبال بازی می کرد.
*سپس به شهرک غرب تهران به همراه خانواده نقل مکان کردند، پس از ازدواج در همان محل ساکن شد.
*در سال های 75 تا77 در روزنامه ابرار ورزشی قلم می زد، اما پس از این که کارش در تلویزیون زیاد شد، از فضای مطبوعات ورزشی خارج شد.
*در کارش بسیار جدی است، تا سر از یک مطلب در نیاورد، ول کن آن نیست.
* برنامه 90 را از گزارش فوتبال بیشتر دوست دارد.
* می گوید از کارم لذت می برم، مطمئن هستم اگر در اون رشته ای که درس می واندم شاغل می شدم، هیچ گاه این لذت نصیبم نمی شد.
* هیچ کاری لذت گزارشگری را ندارد.
من هیچ گاه تاجر خوبی نبودم، حال و حوصله درس خواندن را هم ندارم، تا همین فوق لیسانس بس است.
* حال و حوصله درس خواندن در زمان تحصیل را نداشتم، معدلم حدود 10 بود، اما پس از فوق لیسانس دیگر برای درس خواندن انگیزه ای نداشتم.
* اگر در زمان گزارش، مشکلی به ذهنتان خطور کند، همه چیز از دست می رود، اگر حواست پرت بشود، بازی ول می شود و دیگر نمی توانید جمعش کنید.
* گوینده و گزارشگر، معمولا نمی تواند عادلانه حرف بزند، شاید بیننده بتواند در مورد بازی قضاوت ناعادلانه ای بکند، اماما محدودیم. کار ما شبیه داوری است،
*در بازی های تیم ملی خیلی دوست دارم به جای تماشاگر باشم و مثل تماشاگران بالا و پایین بپرم.
گزارش در ورزشگاه نسبت به استودیو بیشتر می چسبد.
*اگر فوتبال از دنیا حذف شود، بخش عمده ای از زندگی من هم حذف می شود.
* اشتباه جزوی از کار ماست. گزارشگری که در هر نود دقیقه بازی چند هزار کلمه به کار می برد باید اشتباه داشته باشد، پس باید اشتباهش را بپذیرد.
* چند سال است که ازدواج کردم، فوتبال نقشی در شکل گرفتن زندگی ام ندارد، در واقع اصلا ربطی به فوتبال نداشت.
* من کار خود را می کنم، فوتبال خیل برایم جدی و مهم است. هر اتفاقی که بیفتد من باید فوتبال را ببینم، همه هم می دانند، وقتی من فوتبال می بینم نباید کاری به کارم داشته باشند.
* اصلا برای من مهم نیست آبی باشم یا قرمز، واقعا مهم نیست.
* گزارشگر اگر یک ذره هم به تیمی گرایش داشته باشد در کارش تاثیر می گذارد و غیر قابل انکار است.
* حال و حوصله فیلم و سینما را ندارم، من جشنواره تا جشنواره فیلم می بینم.
*تجربه به من آموخته که از حس فاصله بگیرم.
* در ورزشگاه انقلاب فوتبال بازی می کنم، با دوست های قدیمی، هم کلاسی های دبیرستان ، بچه های دانشگاه صنعتی شریف و دیگر دوستان.
* در هنگام گزارش بازی های تیم ملی، استرس زیادی دارم، مسئولیت در آن لحظه بسیار سنگین است. گرچه باید بی طرف باشم، اما آن احساس که در مورد کشور خودمان داریم، مانع اصلی کارمان است.